کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارت
کاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم…
که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم، روزهایم را با دلتنگی و انتظار به سر کنم
کاش عاشقت نبودم که اینگونه دلم سوخته نباشد ، در هوای سرد عشقت افسرده نباشد
کاش عاشقت نبودم که اینک تنها باشم ، تو نباشی و من پریشان باشم ، تو نباشی و من دیوانه و سرگردان باشم…
کاش عاشقت نبودم که اینک لحظه هایم بیهوده بگذرد ، فصلهایم بی رنگ بگذرند ،تا حتی دلم به خزان نیز خوش نباشد…
تقصیر خودم بود که هوای عاشقی به سرم زد ، تا خواستم فرار کنم ، عشق تیر خلاصش را به بال و پرم زد ، تا خواستم دلم را پشیمان کنم ، دلم ، دل به دریا زد….
دل به دریا زد و بدجور غرق شد ، همه امیدهایم زیر آب محو شد….
کاش عاشقت نبودم که اینک از دست تو ناله کنم ، شب و روز دلم را سرزنش کنم ….
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شببو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم
مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم
شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم
اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریاندهام یک عمر دنیا را به آهنگم
به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مای? ننگم
“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
زندگی از نظر من یعنی پنج چیز
تو ، خدای تو، من، خدای من ، عشق من و تو
کدام را قبول داری ؟
من که همه را زیرا :
خدای من است که من را عاشق تو می کند
خدای توست که به تو می فهماند من دوستت دارم
و خدای من و تو ست که عشق بین من و تو را مقدس می کند.
به گلبرگ هر باغ دیدم تو بودی
در آواز مرغان شنیدم تو بودی
به هر سو که رفتم نشان از تو دیدم
شگفتا به هرجا رسیدم تو بودی
خیلی دوستت دارم
عزیز لحظه های من بدون تو نمیشه
اگه از من تو بپرسی هنوزم عاشقت هستم
من تموم زندگیمو به چشمای تو بستم
عشق من تو تو تو عشق من تو.........
بی تو بودن یعنی مردن برای من من من
دوباره تو تو تو دوباره تو
بی تو بودن خیلی سخته برای من من من......
دلیل گریه های من بی تو دلم میگیره
تمومه خاطرات تو هرگز یادم نمیره